سلام

- عرض کردم خدمتتون که مدتها بود نوژین پیله کرده بود که من از کجا به دنیا اومدم این شد که روز پنجشنبه صبح مصادف با عید غدیر شال و کلاه کردیم و دوتایی رفتیم بیمارستان آتیه .... به آقایان انتظامات گفتیم که میخوایم بریم بالا ... بخش نوزادان ... گفتند که بچه ها حق ورود ندارند ... با داخلی سوپروایزر بخش نوزادان تماس گرفتم و گفتم: شاید به نظرتون خنده دار بیاد ولی ماجرا از این قراره که ما هرچی به نوژین میگیم شما توی بیمارستان بودی و من و پدرت اومدیم دنبالت و بردیمت خونه توجیه نمیشه این شده که امروز اومدیم بیمارستان تا نوژین ببینه بچه ها اینجا منتظر پدر و مادرهاشون میمونن تا بیان دنبالشون و با هم برن خونه ... خانوم سوپروایزر که از خنده غش کرده بود بعد از گرفتن اطلاعات از بنده درخصوص تاریخ زایمان و تولد نوژین و اسم دکترم (نوژین آتیه به دنیا اومده)  اجازه ی ورود ما رو صادر کرد و ما رفتیم بخش نوزادان و مشکل حل شد ....

- جمعه صبح از ساعت ده تا ساعت یک ظهر پارک آب و آتش بودیم به صرف دوچرخه سواری ... وقتی اومدیم خونه هم خانوم باز انرژی داشت .... من که داشتم از خستگی تلف میشدم ....

- دیروز عصر موهای نوژین رو کوتاه کردم ... آقای آرایشگر یک ساعت با موهای خانوم سر و کله زد و کلی خوشگلش کرد ... بعد اومدیم خونه  و نوژین رو بردم حمام ... توی حمام نمیذاشت دست به موهاش بزنم میگفت خراب میشه ... وقتی هم خواستم موهاش رو خشک کنم اینقدر گریه کرد که: تو بلد نیستی مثل عمو موهام رو درست کنی .... آخرش اینکه با مامانیش دوباره رفتن آرایشگاه تا عمو موهاش رو مثل اول سشوار کشیده ... حالا خوبه آرایشگاه دو قدمی خونه بود ....

- دیشب هم ماشین رو بردیم آینه فنی یا همون معاینه فنی ...

 

تا بعد